- باد سخت (دِ سَ)
بادشدید. باد تند. باد پرطوفان. ریح عاصف. (منتهی الارب) (دهار). ریح صرصر. (منتهی الارب) (دهار) (ترجمان القرآن) : ریح زعزع، باد سخت جنباننده. (منتهی الارب) (دهار). ریح زعازع. ریح زعزعان. طیسل. خجوج. خجوجی. زهلق. هجوم. ریح ساهکه، باد سخت. ریح سیهک، باد سخت. ریح سهوک. تایب، باد تندی که پیش از باران وزد. ریح قاصف، باد سخت شکننده. (منتهی الارب) ، در تداول عوام، بدرد آمدن عضوی از اعضای آدمی. عضوی را باد گرفتن: زیر دنده هایم را باد گرفت. گلویم را باد گرفت، برای دفع گرمی هوا گرفتن. باد خوردن. (از مجموعۀ مترادفات ص 58)
